1149

ساخت وبلاگ
چند شب پیش موقع برگشتن از دفتر مامان، توی کوچه یه بچه گربه دیدم. واقعا اندازه یه وجب دست بود!! اونقدر کوچولو و بازیگوش بود که خنده م گرفته بود. روی زمین نشستم و بی حرکت موندم تا کم کم ترسش ریخت و بهم نزدیک شد. وای خیلی خوب بود.  فکر کنم روزی که از مامان اینا جدا بشم، از اولین کارهایی که انجام بدم، آوردن گربه باشه! پ.ن: یه سری از آدما هستن که به محضی که ببینن با گربه یا سگ بازی میکنی یا مثلا با کف دستت به اسب قند یا غذا میدی، فوری چهره در هم می کشن و متذکر میکشن که وای کثیفه. یکی نیست بگه "خب پدر جان! منم میدونم کثیفه. بعدش دستمو میشورم. لیس نمی زنم دست کثیف رو که! :دی"  خیلی چیزا یعنی بیشتر محیط اطراف ما تمیز و عاری از میکروب نیست. بدیهی ترین چیزا کنترل تلویزیون و گوشی موبایله. ولی شما براحتی ازش استفاده می کنی و بیشتر مواقع دستت رو هم نمی شوری بعدش! بیاید کمتر همدیگه رو آزار بدیم :) 1149...
ما را در سایت 1149 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tinak بازدید : 138 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 12:40

دیروز روز سختی بود نسبتا. تا ظهر دفتر مامان بودم و عصر هم کلینیک مراجع داشتم. حدود 9 شب بود که رسیدم خونه و اینجووری بود که ترجیح دادم تا مهمونی کوچیک ِ شامی که یهو دعوت شده بودیم رو نرم و بمونم خونه تا دوش بگیرم و بعدش توی دنیای کلیدر غرق بشم. ****** صبح داشتیم با یکی از بچه های دفتر در مورد دیشب حرف می زدیم. با خنده گفت مهمونی خوش گذشت؟ از مامان در موردش شنیده بود. گفتم من نرفتم. خسته بودم. ترجیح دادم خونه باشم و کتاب بخونم. یهو زد زیر خنده و گفت "تو چرا اینجوری هستی؟ عین فیلمایی! مهمونی نمیری. کتاب میخونی!" همه ی اینا رو با سر و گردن اومدن، با ادا اطوار و یه لحن بامزه ای می گفت! طوری که واقعا خنده م گرفته بود.  ****** یعنی واقعا مردم فقط توی فیلما کتاب میخونن؟ بدا به حال جامعه ای که جووناش فعالیتی مثل کتاب خوندن رو یه فعالیت فراواقعی، اغراق آمیز و کسل کننده بدونن ... و به نظر من، این کوتاهی پدر و مادراشون هست که اون ها رو با این دنیای افسون کننده آشنا نکردن و بی نصیب گذاشتنشون ... 1149...
ما را در سایت 1149 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tinak بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 12:40